دلنوشته
من با تو بودم سلام سلام به همه ی اونایی که دلشون مثل من یه وقتایی میگیره سلام به همی اونایی که یه موقع حس میکنن هیچکی صداشونو نمیشنوه حتی خدا هم گوششو محکم گرفته سلام به همی ی اونایی که بی مشکل نیستن به اونایی که دلگیرن از خیلی چیزا از این که چرا این بلاها فقط سر من میاد به اونایی که کارشون گیر کرده نه راهه پس دارن و نه راه پیش به اونایی که به یه نقطه رسیدن
وقتی که چشمت... تنهای تنها... تو بستر عشق، خوابش نمی برد
من با تو بودم، اما ندیدی
وقتی خیالت پروانه میشد... تا شعله می رفت... اما نمی مرد
من با تو بودم، اما ندیدی
شبی که در قفس وا بود و تو ... می تونستی بری و آب بشی
دست کم تا لب تاریکی بیایی... مث یه حادثه آفتاب بشی
موندی و حتی رو اسم پرواز هم خط کشیدی
برای رفتن
من با تو بودم،من با تو بودم، اما ندیدی
وقتی که چشمات غیر از نگاهت... آیینه هم داشت
وقتی نگاهت تا بی نهایت یه لحظه کم داشت
چشم انتظار اون لحظه بودم
آیینه دار اون لحظه بودم
اما ندیدی..
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |